بهترین ها

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بهترین ها خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

   


7 روش برای جلوگیری از ماهواره ... (کاریکاتور)

 

 




 

ادامه مطلب رو از دست ندید....

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,

] [ 10:8 ] [ eli ]

[ ]

[ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,

] [ 10:10 ] [ eli ]

[ ]

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:


سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم…

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!

[ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,

] [ 10:5 ] [ eli ]

[ ]

 

شب زفاف یک زن وشوهر خجالتی و تعارفی / طنز

رضا کیانیان

رضا کیانیان گفت و گویی با ماهنامه صنعت سینما کرده و در بخشهایی از این گفت و گو گفته خاله و شوهر خاله او بسیار تعارفی هستند و تا آخر عمر در نهایت ادب به هم تعارف می کردند. مثلا وقتی خاله ام می خواست جلوی شوهر خاله ام چای بگذارد شوهر خاله ام می گفت چرا زحمت می کشید؟ یا خاله ام می گفت قند بیاورم برایتان یا نبات؟ شوهر خاله ام می گفت: راضی نیستم خودم بر می دارم.
کیانیان در ادامه گفته :دوستی می گفت عمه و شوهر عمه من هم در تمام عمر همین قدر تعارفی بودند. من زمانی از عمه و شوهر عمه ام پرسیدم :حاج آقا با این همه ادب وتعارف شب زفاف چه کردید ؟
گفت :من وعمه ات را بردند حجله و در را قفل کردند .عمه ات آن سمت نشست و من سمت دیگر. رخت خواب هم پهن بود. اما هیچ کدام جرات نداشتیم به هم نگاه کنیم بعد از یک ساعتی عزمم را جزم کردم. رفتم به سمت عمه ات و روبنده اش را برداشتم .عمه ات آنقدر خجالت کشید و قرمز شد که من نفسهایم به شماره افتاد و به جای خودم برگشتم. یک ساعت دیگر گذشت و من عزمم را جزم کردم و این بار کنارش نشستم و گونه او را بوسیدم .عمه ات هم می گفت: قربون لب و دهنتون چرا زحمت میکشید؟!

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:19 ] [ eli ]

[ ]

 

خرابکاری دوستم بعد از مکه اومدن بابا و مامان /طنز

بطری آب زمزم
 

مادر و پدر دوستم از مکه اومده بودن ، دوستم هم جوگیر میشه کار کنه. بعد از رفتن مهمونای غریبه میره تو آشپزخونه می بینه چند تا بطری آب هست ، در راستای مرتب سازی آشپزخونه آبِ بطری هارو خالی می کنه و همه رو میزاره یه گوشه که بده با آشغالا ببرن بیرون...
خلاصه میاد میشینه پیش مامان و بابا و اونایی که هنوز مونده بودن خوب که به حرفاشون گوش می کنه میبینه دارن از آب زمزم و خواصشو این چیزا صحبت می کنن و مامانش می گفته دیگه نذاشتن بیشتر آب زمزم بیاریم ، به هر کس یه کم میرسه....
تازه می فهمه چه گندی زده...
زود بر می گرده تو آشپزخونه و بطری هارو از آب پر می کنه و میزاره سر جاشون ، دوستم می گفت : باید بودی موقع خوردن آب میدیدی فامیلامونو.... همه از آب لوله کشی شفا می خواستن.. !!!

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:16 ] [ eli ]

[ ]

 

شاهکار یک دختر خیلی باهوش ایرانی

دختر مجردیه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت:...

دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و

تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه

مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره

و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر

خاطراتتو بده من بخونم!

از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر

خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو

داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال

مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...

مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...

بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت :
منو چی فرض کردی؟

اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟

و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است..

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:15 ] [ eli ]

[ ]

یکی از لذت بخش ترین کار دنیا !!! (جالبه)

میدونم هممون از این کار لذت می‌بریم!
هنوز دلیلش برام روشن نشده!
خوب دلیل مهم نیست! مهم اینه که لذت بخشه!
این کار برای تمدد اعصاب برای روانپریشان محترم و محترمه پیشنهاد میشه !
بدون حرف اضافه تر، اسپیکر رو روشن کنید، کلیک کنید، هر چقدر دوست دارید حال کنید!


لطفاً تا بارگزاری فلش کمی صبر کنید .. 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:13 ] [ eli ]

[ ]

 

۱. روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن

۲٫ سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

۳٫ وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

۴٫ وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

 

۵٫ کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

۶٫ همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

۷٫ جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

.

.

.

.

لطفا به ادامه مطلب برید

 

نظر یادتون نره دوستای خوبم!!!


ادامه مطلب

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:6 ] [ eli ]

[ ]

 

 
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.

زن انگلیسی گفت:
به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

زن فرانسوی گفت:
من هم مثل انگلیسی همونا را گفتم و رفتم کنار.روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم.لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری و رفت
زن ایرانی گفت :
من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم. اما روز اول چیزی ندیدم.روز دوم هم چیزی ندیدم.روز سوم هم چیزی ندیدم.شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !!!!


[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 23:0 ] [ eli ]

[ ]


شما هم به این دلایل به WC مدرسه نمیرفتین...؟

 

 

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:59 ] [ eli ]

[ ]

 

درد و دل 2 تا سوسک گرسنه / کاریکاتور 

ماهنامه خط خطی

 

توضیح FuNnY CluB : آخه آدم سالم میره جای چاقاله به این خوشمزگی مجله بخره ؟!

درد و دل 2 تا سوسک گرسنه / کاریکاتو

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:57 ] [ eli ]

[ ]

 

آمریکا چهارشنبه به ایران حمله می‌کند!

 

حمله آمریکا به ایران

 

نظرات جالب هموطنان عزیز در سایت خبرگزاری منتشر شده ! :


* ما 4شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
* من چهارشمبه چک دارم !
* منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ...


* پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم...

* حالا من چی بپوشم؟!
* ما شماره ماشين مون فرده، فك نكنم بتونيم تــو اين حماسه آفريني حضور بهم برسونيم!
* میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
* سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
* شام هم میدن؟
* ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم
* بگو سر راه نون بگیره...
* ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن بعد از ناهار
* خوب شد قسط وامم خیلی عقب افتاده چه خوب میشه الفرار......
* اقا ببخشيد من جغرافيم زياد خوب نيست. اين اردن كه گفتين كجاي نقشه جهانه؟!
* آخ جون من پنجشنبه کنکور ارشد دارم...
* قبول نیست چون نگفته از کدوم طرف میاد !
* فقط تو رو خدا صبح زود بیا و گرنه ناراحت میشیم به خاطر خودتون میگیم تو ترافیک گیر نکنین
*  پخش مستقیمم داره؟ کدوم کانال نشون میده?

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:44 ] [ eli ]

[ ]

 

آمریکا چهارشنبه به ایران حمله می‌کند!

 

حمله آمریکا به ایران

 

نظرات جالب هموطنان عزیز در سایت خبرگزاری منتشر شده ! :


* ما 4شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
* من چهارشمبه چک دارم !
* منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ...

* پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم...

* حالا من چی بپوشم؟!
* ما شماره ماشين مون فرده، فك نكنم بتونيم تــو اين حماسه آفريني حضور بهم برسونيم!
* میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
* سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
* شام هم میدن؟
* ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم
* بگو سر راه نون بگیره...
* ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن بعد از ناهار
* خوب شد قسط وامم خیلی عقب افتاده چه خوب میشه الفرار......
* اقا ببخشيد من جغرافيم زياد خوب نيست. اين اردن كه گفتين كجاي نقشه جهانه؟!
* آخ جون من پنجشنبه کنکور ارشد دارم...
* قبول نیست چون نگفته از کدوم طرف میاد !
* فقط تو رو خدا صبح زود بیا و گرنه ناراحت میشیم به خاطر خودتون میگیم تو ترافیک گیر نکنین
*  پخش مستقیمم داره؟ کدوم کانال نشون میده?

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:44 ] [ eli ]

[ ]

 

تست سلامت نیم کره راست مغز / IJQ Testing


در صورت توانایی خواندن متن زیر ، نیم کره راست مغز شما سالم است .


تست سلامت مغز



واقعاً به فکر باش ...

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:37 ] [ eli ]

[ ]

عکس تاریخی / شکلک درآوردن زنان قاجاری !!!

تصویر بی نظیری است از گروهی از زنان دربار قاجاری که گویی دوربین را غریبه نیافته و شکلک ساخته اند. با گذشت زمان هنوز این عکس لبخند بر لب می نشاند. در این تصویر، عصمت الملوک دختر دوست محمدخان معیرالممالک و نوه ناصرالدین شاه قاجار در میان بستگانش دیده می شود.

شکلک در آوردن زنان قاجار

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:35 ] [ eli ]

[ ]

 

 

یکی از راحت ترین و آسوده ترین خواب دنیا !!!

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:34 ] [ eli ]

[ ]

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجود اینکه پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مى‌پرسم.
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد !!!

 



يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، يکى از موهايم سفيد مى‌شود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!

 



عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس يادگارى بگيرد.معلم هم داشت همه بچه‌ها را تشويق مي‌کرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله. يکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: اين هم آقا معلمه، الان مرده !

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 22:34 ] [ eli ]

[ ]

روزنامه کیهان نوشت:

25 دعای برتر کودکان ایرانی از بین بیش از 25 هزار و 220 دعا انتخاب شدند.در اختتامیه «ششمین جشنواره دست های کوچک دعا» در تبریز که برای آن بیش از 25 هزار دعا ارسال شد و 710 دعا به مرحله داوری راه یافت، «هیرا اسفندیاری» 6 ساله از تبریز اول شد.
هیرای 6 ساله در دعای تحویل سال گفته بود: خدایا! من وقتی به دستشویی می روم با آب خیلی بازی می کنم و از ترس رئیس جمهور، دستانم را زیر آن می برم تا فکر کنند دستانم را می شویم. خدایا! مرا به خاطر این شیطونیام ببخش! 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 13:16 ] [ eli ]

[ ]

پسره بزرگ بشه چی بشه !!!

 پسر بدجنس

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 13:13 ] [ eli ]

[ ]

تست هوش

شباهت بلال و خیار چیست؟

هیچكدامشان در «تایتانیك» بازی نكردند



چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟

چون كار از محكم‌كاری عیب نمی‌كنه

 

برای قطع جریان برق چه باید كرد؟

باید قبض آن را پرداخت نكرد
.

.

.

.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.


ادامه مطلب

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 13:8 ] [ eli ]

[ ]

طنز مهندس

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه


ادامه مطلب

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 13:3 ] [ eli ]

[ ]

طنز دانشجو

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برای امتحان نداشتن.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن . به این صورت که سر و صورتشون رو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و تو ظاهرشون تغیراتی رو به وجود آوردن .
بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن... که دیشب به یه مراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم. و در راه برگشت از شانس بد ما یکی از لاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت وهل دادن ماشین رو به حایی رسوندیم و این طور بود که به امادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیم در نهایت قرار میشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.
اون ها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن . استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از نوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن. انها هم به دلیل امادگی کامل موافقت میکنن...
امتحان حاوی دو سوال بود......
1- نام و نام خانوادگی (6نمره)
2- کدام لاستیک ماشین پنچر شد؟ 
(14نمره)
الف) لاستیک سمت راست جلو
ب)لاستیک سمت چت جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چت عقب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : اساتید دانشگاه خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید باهوش و زرنگ هستند ! 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 12:54 ] [ eli ]

[ ]

 

یک استوانه فلزی به قطر ۵ سانتی‌متر اختیار کرده
سپس با مخلوط خاک‌ اره و چسب رازی پر کنید
حتماً هم چسبش رازی باشه وگرنه طعمش عوض میشه
دوستانی که میخوان ترد باشه میتونن خاک اره بیشتری اضافه کنن
و برای سخاری و خشکتر شدن چسب رازی رو به مقدار دلخواه اضافه کنید
جهت تزئین هم میتونید از یه شاخه کنار خشک شده استفاده کنید ! 


بیسکوییت ساقه طلایی

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 12:52 ] [ eli ]

[ ]

 

کاریکاتور/ رفتگر درستکار پس از بازگشت به خانه

رفتگر بجنوردی در قبال برگرداندن 1 میلیارد تومان ، 200 هزار تومان مژدگانی گرفت !


( برای مشاهده تصویر بزرگ روی عکس زیر کلیک کنید )
کاریکاتور رفتگر بجنوردی



منبع: روی جلد 58 امین شماره نشریه طنز و کاریکاتور بچه مشد ـ خرداد 91

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 12:51 ] [ eli ]

[ ]

 

برخورد با پسران سگ باز پایتخت / فتوکاتور

 

 

برخورد با صاحب سگ

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 12:49 ] [ eli ]

[ ]


فرق بچه های قدیم و جدید

بچه های امروزی


بچه 9 ساله الان
کامپیوتر داره
اینتزنت داره

فیسبوک داره
توییتر داره
ایکس باکس داره
پی اس تری داره
آیفون داره
ویدیو سی دی داره
موبایل داره
آیپاد داره...

بچه 9 ساله زمان ما
دفتر نقاشی داشت
خمیر بازی داشت
دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا
توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده
گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ
دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,

] [ 12:44 ] [ eli ]

[ ]

 

وقتی که خرمان از پل عبور می نماید!

 

خر از پل گذشتن

 

[ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:عکس طنز,عکس,

] [ 12:36 ] [ eli ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه