میدونم که این یه وبلاگ طنزه ولی وقتی این مطلبو
خوندم حیفم اومد نذارمش گفتم بذارم که
شما هم بخونید و نظر بدید
برای خوندن متن به
ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
بهترین ها
|
میدونم که این یه وبلاگ طنزه ولی وقتی این مطلبو خوندم حیفم اومد نذارمش گفتم بذارم که شما هم بخونید و نظر بدید برای خوندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید... ادامه مطلب علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟ دانیال:خوبن...اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن علی:منم همینطور.آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم.مینشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش میکنم و حسابی اون چشای قشنگشو می بوسم وای که چه موهای لختی داره پارمیدا... آدم دوست داره دستشو بکشه لای موهاش.با این که فقط عکسشو دیدما ولی عاشقش شدم وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه!باور کن ببینمش اصن نمیذارم از تو بغلم تکون ... دانیال:ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه!اسم دخترم معصومه است!
نمودار تصویری گلد کوئست !
رانندگی بانوان در عربستان آزاد شد ! بقیه در ادامه مطلب...لطفا نظر یادتون نره...
ادامه مطلب
فکرش حسابی مشغول بود ،نمی دونست چرا اینطوری شده کجای کار اشتباه بود. برای بچه هاش هیچی کم نذاشته بود .خونه خوب، وسایل عالی، پول، معلم های خصوصی ویلا خلاصه همه چیز.از چراغ قرمز رد شد چون اصلا حواسش نبود.
به دخترش فکر کرد با اون سن و سال کمش هفت قلم آرایش میکرد و ساعتها پای تلفن نمیدونست با کی پچ پچ میکرد. دو سه دفعه هم از مدرسش زنگ زده بودند که غیبت داره،پسرش هم همینطور بوی سیگار میداد چند بار از جیبش پول برداشته بود چندبار هم تو پارتی گرفته بودنش ،کجای کار و اشتباه کرده بود نمی دونست. یکبارکی چشمش به دختر جوون و زیبایی افتاد که گوشه خیابان ایستاده بود،همه فکرا از مغزش فرار کردند ،مثل همیشه زد رو ترمز .وچند تا بوق زد، هر چند ماشینش مدل بالا بود و حسابی به سر و وضعش رسیده بود ولی دختر اصلا توجهی بهش نکرد،مرد غرولندی کرد و گفت :لیاقتش رو نداری،و ماشینش رو دوباره به راه انداخت و دوباره توی دریای فکر و خیالش فرورفت .چرا بچه هاش اینطوری شدند ،کجای کارو اشتباه کرده بود نمی دونست.
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد. خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم! آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند. آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد. قابل توجه خواننده های مونث؛اینجا پایان این داستان بود. لطفاً صفحه را ببندید و برید حالشو ببرید.
بابا جون؟ - جونم بابا جون؟ - نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم ما بچه بودیم یه بازی بود به نام : «همه ساکت بودند ناگهان خری خندید و گفت»…
تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند،موبایل یکی از آنها زنگ می زند،مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند،همه ساکت می شوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند. مرد: بله بفرمایید. زن: سلام عزیزم باشگاه هستی؟ مرد: سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟ مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر.
زن: می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد می شدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم. مرد: چنده؟ زن: شصت هزار دلار. مرد: باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه. زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن ۹۵۰۰۰۰ دلاره. مرد: خوب برو بگو ۹۰۰۰۰۰ تا اگه میتونی بخرش. زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوستت دارم. مرد: خداحافظ مرد گوشی را قطع می کند مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره می شوند. بعد مرد می پرسد: این گوشی مال کیه؟؟؟ وقتی می خواهیم از کسی تعریف کنیم : استاده کامپیوتره لامصب…
عجب گلی زد بی وجدان… بی شرف خیلی کارش درسته… دوستت دارم وحشتناک…! اما وقتی می خواهیم فحش بدیم: برو شازده… چی می گی مهندس… آخه آدم حسابی… دکتر برو دکتر… چه طوری آی کیو؟ به به! استاد معظم! کجایی با مرام؟ باز گلواژه صادر فرمودی؟ |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |